• وبلاگ : طبيعت زنده
  • يادداشت : زندگي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 41 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ريشه روشني پوسيد و فرو ريخت.
    و صدا در جاده بي طرح فضا مي‌رفت.
    از مرزي گذشته بود
    در پي مرز گمشده مي‌گشت،
    كوهش سنگين نگاهش را بريد.
    صدا از خود تهي شد
    و به دامن كوه آويخت:
    پناهم بده، تنها مرز آشنا، پناهم بده.
    و كوه از خوابي سنگين پر بود.
    خوابش طرحي رها شده داشت.
    صدا زمزمه بيگانگي را بوييد،
    برگشت،
    فضا را از خود گذر داد
    -----------------------------------------
    سلام دوست من...
    من به روزم ... بيا