• وبلاگ : طبيعت زنده
  • يادداشت : دنيا
  • نظرات : 15 خصوصي ، 44 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    با سلام

    وبلاگ جالبي داري ،برات آرزوي موفقيت دارم.

    ببخشيد من سرم يه كم شلوغ بود ،نتونستم زودتر از اين به شما سربزنم.

    ضمنا درسته ما وصيت نامه مون رو نوشتيم ولي حالاحالاها در خدمتتون هستيم.

    umacactus.parsiblog.com

    تا حالا ديوان پروين رو خوندي؟

    به صحرا سرود اين چنين خاركن

    كه از كندن خار كس خار نيست

    جواني و تدبير و نيروت هست

    به دست تو اين كارها كار نيست...

    به نظر من اين جمله ي شما كوتاه ترين و رساترين جمله است كه عمق مطلب اين قصيده رو ميرسونه.

    سلام دوستمان ! ممنونم كه بهمون سر زدي عزيز شما هم مثل هميشه زيبا نوشته بوديد مويد باشيد

    سلام. خوب من اولين باره ميام شايد چونكه شماهم اولين پار ردپا گذاشتيد. مختصر مفيد است و جالب.
    ولي خوب لابد شنيده ابد داستان مردي را كه در كودكي ميخواست دنيا رابسازد بزرگتر كه شد ديد دنيا بزرگ است بايد كشورش را بسازد والخ... و در نهايت به اين نتيجه رسيد كه بايد اولش خود را ميساخت. تصوير اين كودك اون داستان رو به ذهن مياره.
    ولي با شما هم موافقم. موفق باشيد.

    ساختن ؟ چه كلمه ي غريبي !
    سلام دوست عزيزم . سعي مي كنم به بهترين نوعش بسازم!! شاد باشي خانمي

    سلام گلاره جان .. خوبي عزيز ..

    ممنون از اين همه لطف

    در مورد نوشتت بايد بگم وقتي خودمون رو شناختيم ميتونيم دنيا را بسازيم و اگر خودمون رو نتونستيم بسازيم دنيا ما رو به جبر زمان خواهد ساخت

    منتظر نوشته هاي خوبت هستم

    با كامنت خبرم كن لطف ميكني

    سلام
    كوتاه و پر معني ...
    اثرش مثل داستان كوتاه مي مونه ، يه ضربه مي زنه و بقيه اش با مخاطب ...
    ممنون
    موفق باشين
    التماس دعا

    سلام

    طبق معمول نوشته هاتون خيلي زيبا و دلنشينه

    اما به نظر من بيشتر به يه مسكن مي مونه و اگه آدم ها راه ساختن دنيا رو بلد نباشن تو خم و چمش گير مي كننو اون وقت...

    از نظرات زيباتونم ممنون

    سلام

    ساختن دنيا كه به تنهايي نمي شود

    زيبا نوشتيد .

    سلام دوست عزيز

    اگر نتوانيم دنبا بسازيم بايد با دنيا بسازيم !

    يا علي

    شقايق لعلي متولد دوم دي ماه سال 1360،بومي دريا بود.او با شنيدن صداي موجهاي خزر چشم گشود و ساليان سال خواب غرق شدن ميان آن آبي حجيم را مي ديد...

    او دريايي بود و مثل جنگلهاي شمال سبز،او دوست کلمه ها بود،دوست آسمان،زمين،مادرش و حال مدتي است همدمي تازه دارد...

    او آنقدر آرام و زيبا خوابيده بود که حتي پرواز پرنده ها آشفته اش نمي کرد،او که مثل تمام پروانه هاي بي فرياد شوق پرواز داشت،شوق رسيدن.

    هميشه از مرگ مي گفت،چرا که رها بود و آنقدر رها که روز 15 خرداد1384 براي هميشه ميان خوابهاي خدا سروده شد...او شعري بود که حالا در ذهن تک تک ما جاودانه است...

    برايش فروغ بخوانيد،بسيار دوست مي داشت،برايش شاملو بخوانيد و گاهي که به موجهاي دريا مي نگريد و حتي ميان ازدحام شلوغي تهران،تنهايي او را بيابيد...براي او دعا کنيد تا مثل همان روز که آرام در خواب آسماني اش آرميده بود،هيچ بهانه اي آشفته اش نکند و براي مادرش مثل تمام اين مدت صبر و استقامت بخواهيد تا هميشه روي پاهاي خودش بايستد و خانه دخترش را گلباران کند....

    وبلاگ شقايق لعلي
    shaghayeghlali.blogfa.com

    سلام.

    من يه عكس متناسب با اين متن مي خوام. لطفا اگه كسي در اختيار داره برام بفرسته.

    عهد مي‌بندم با تو، چنان زنده‌ات کنم که صداي نشستن گرد و غبار بر اشيا

    گوشهايت را کر کند.

    و شانه هايت از تمناي رويش بال تاول خواهد زد.

    و خاطراتت از نو زنده خواهد شد

    همچون روز اول آفرينش.

    سردبير نشريه ساوالان

    سلام!

    ممنون از اين كه به من سر زدي...

    جمله ي قابل تاملي است!

    پست جديد من يك پست بسيار مهم و حساس است ... خواهش مي كنم حتما سر بزن و به دوستانت توصيه كن كه بيان ...

    ممنونم!

     <      1   2   3      >